سه شنبه 1 اسفند 1402 - 0:7:24
گزارش «جامجم» از پشت صحنه برنامه شبکه نسیم در گفتوگو با مجری، تهیهکننده و بازیگر
«از۶۰ تا۱۴۰۲ گذشت، اما میز بازی را ترک نکردیم. فراموشی سهم ما نیست. ما دوباره باید از نو عاشق شویم. در ماورای این بود و نبود، هستی و نیستی، چپ و راست، ما باید با هم گفتوگو کنیم. چون چارهای جز گفتوگو نداریم. حالا محل ملاقات ما برموداست. جایی برای خاطرات و یادگاریهای ملت، جایی برای رقصیدن وسط مجلس عاشقان. خسته از تلفنهایی که فقط زنگ خوردند و کسی پشت خط نبود. اینجا محلی است برای گریز از سیاهی کوچه جیمزباندها»
اینها جملاتی است که کامران نجفزاده در پشت صحنه «برمودا» برای ما میگوید. برنامهای که برخلاف تصور معنی که پس ذهن ما دارد، جایی است برای پیدا شدن. وقتی وارد لوکیشن این برنامه میشویم، منوچهر آذری را میبینیم که در اتاق مهمان در حال گپزدن با جواد انصافی است. همان مرد خوشاخلاق با سوتهای معروفش که خاطرات بسیاری را برای ما در رادیو رقم زده است. آنها بعد از مدتها همدیگر را دیدهاند و خاطرات مشترکشان در رادیو و تلویزیون سالهای دور را با هم مرور میکنند. کامران نجفزاده هم برای خوشامدگویی میآید؛ سعی میکند مثل برخورد با همه مهمانهایی که داشته، با ادب و احترام با او نیز برخورد کند. آذری از سازی میگوید که فرزندش برای او خریده و با همان ساز دهنی برای ما مینوازد و همچنین سوتهای معروفش را میزند. با اینکه یکی از هنرمندان پیشکسوت این آب و خاک است اما روحیهاش هنوز جوان است. تهیهکننده جوان برمودا هم از راه میرسد و بساط خوشامدگویی و گپهای صمیمانه برپاست. آذری بعد از شوخیها و گپی که با عوامل برنامه از جمله نویسندهها هم میزند، به اتاق گریم هدایت میشود و ما هم ترجیح میدهیم در این مدت سری به تحریریه بزنیم که فضای آشنایی برای ما روزنامهنگاران دارد. کنار استودیو ومیز معروفی که هیچوقت مجری روی آن نمینشیند، اتاق کوچکی کنار استودیو قرار دارد که بیشباهت به تحریریههای ما نیست.دستنوشتههای روی دیوار و عکسهای مهمانها روی میز و کتابهای روی هم چیده شده گوشه میز کار جا خوش کردهاند و روزنامههایی که کنار کتابها قرار دارند و دستگاه چاپ و تایپ و در کل همه چیز به تحریریه و بخش فنی روزنامهها در روزهای نهچندان دور شباهت دارد. در این میان آذری وارد استودیو شده و درباره چالشی که قرار است با مجری داشته باشد صحبت میکند. تهیهکننده هم توضیحات نهایی را به او میدهد. از آنجا که منوچهر آذری هنرمند خوشصحبتی است، برای بقیه از خاطرات دوران جوانیاش در رادیو میگوید و همچنین یادی از درگذشتگانی چون زندهیادان منوچهر نوذری و فرهنگ مهرپرور میکند ولی کمی از حالوهوای این روزها گلهمند است. او ابراز نگرانی برای جوانهایی میکند که تازهوارد این حرفه شدهاند و آیندهای مبهم درپیش دارند. با اشاره تهیهکننده، برنامه با آیتم جواد انصافی آغاز میشود و آذری و نجفزاده گرم صحبت میشوند.
حضور جنجالی پس از۷سال
کامران نجفزاده را بیشتر با گزارشهای جنجالی وجذابش دربخش خبری ۲۰:۳۰میشناسیم. او حدود هفت سال در آمریکا سکونت داشت و اخبار و گزارشهای متنوعی برای بخشهای مختلف خبری تهیه میکرد تا اینکه بعد از بازگشت به وطن، مدتی است او را در قامت مجری برنامه برمودا» میبینیم. به قول خودش که در ابتدای قسمت اول این برنامه هم گفت: «هفت سال دیرتر، هفتسال پیرتر». برمودا برنامهای است که از همان ابتدا توانست موردتوجه مخاطبان بسیاری قرار بگیرد. به خصوص شیوه اجرای نجفزاده و ادب و احترامی که به عنوان میزبان نسبت به مهمانها دارد هم یکی از مهمترین نکاتی بود که در اجرای او به خوبی مشهود است. نجفزاده که سردبیر محتوایی، سرپرست نویسندگان و مجری این برنامه است، در گفتوگو با جامجم در خصوص تجربه جدید و متفاوت اجرای برنامه برمودا میگوید: واقعیت این است به خاطر تجربیاتی که سالها در خبرنگاری و مستندسازی داشتم، خیلی علاقهمند بودم که در زمینه مستند فعالیت کنم. چون «باشو غریبهای که بزرگ شد» و «دختران شینآباد» یا «بوموسی» مجموعه مستندهایی بودند که در مدت زمانهای بیشتر از خبر پخش میشدند و بازخورد خوبی هم داشتند. بنابراین به نظرم رسید با توجه به تجربیاتی که در این زمینه داشتم، میتوانم در این حوزه بیشتر کار کنم. سوژههای جذاب و جالبی هم هست و صحبتهایی هم در این زمینه شده که فکر میکنم بتوان اتفاقات خوبی را در این زمینه رقم زد و بازخوردهای خوبی هم گرفت.وی ادامه میدهد:اما پروژه مستندسازی راجای جفت وجوری گذاشتهام تا بعد از برمودا سراغش بروم. برمودا تجربه جالبی است.هرچند در گفتوگوی ویژه هم سالها مجری بودم، به هر حال من با این شیوه در گذشته هم مصاحبههایی داشتم اما کار و تجربه تازه و متفاوتی برای من محسوب میشود البته تمرکز خودم بیشتر روی مستندسازی است.
وی در پاسخ به این سؤال که در این مدتی که به ایران بازگشته و پیش از برمودا چه فعالیتی داشته، بیان میکند: در یک سال و نیمی که برگشتم، تدریس میکردم، مینوشتم و میخواندم و در آرامش صدها فیلم مستند و سینمایی تماشا میکردم.نجفزاده همچنین میافزاید: در «برمودا» به ابعاد دیگر شخصیتها میپردازیم. به همین دلیل یکسری از سوالات ما روانشناختی است و یک سری از سوالات به روز است و برخی از آنها هم به گذشته آنها میپردازد. ضمن اینکه برخی سوالات هم به گونهای طراحی شده که به ناگفتههای آنان مربوط میشود؛ بنابراین ابعاد مختلفی را شامل میشود. به نظرم هر مهمانی که از برمودا بیرون میرود، حال خوبی دارد. شاید به این خاطر است که به آنها فرصت داده میشود تا حرفهایشان را بزنند. از طرفی به نقاطی اشاره میکنیم که آنها احساس میکنند اینجا نه معاشقه است و نه محاکمه، بلکه یک مصاحبه است با تمام ابعادی که از نظر خودمان باید چارچوبهایش را رعایت کنیم، در برنامه رعایت میشود.
رعایت چارچوب مصاحبه
با توجه به سابقهای که نجفزاده در حوزه خبر دارد، وی در پاسخ به این سؤال که آیا مهمانها با این پیشزمینه ذهنی وارد برمودا میشوند که قرار است توسط کامران نجفزاده به چالش کشیده شوند، میگوید: من فکر میکنم مهمان میداند که ما در این برنامه فقط قرار است گفتوگو کنیم و در این گفتوگو رعایت حال مهمان و مخاطب را هم میکنیم و مدنظر قرار میدهیم. البته در ابتدا مهمانها با همین پیشزمینه ذهنی که شما گفتید وارد برنامه میشدند اما بعد که چند قسمت از برنامه پخش شد، متوجه ماجرا شدند. گرچه برخی مصاحبههای ما تند و تیز هم خواهد بود اما وقتی مقابل یک استاد برجسته دوبله یا یک هنرمند رادیو مینشینیم باید طبق چارچوب و قواعدی رفتار کنیم که پیشکسوتی آن هنرمند را هم مدنظر قراربدهیم و حرمت آنها را حفظ کنیم. چون برنامه برای آنها بزرگداشت و به نوعی ستایشنامه است.
وی در بخش دیگری از این گفتوگو درباره ادبیاتی که در روایت ابتدایی و معرفی مهمانها و برخی واژهها دارد توضیح میدهد: میتوانم بگویم این همان ادبیاتی است که همیشه داشتم. شاید به این دلیل که از کودکی با ادبیات صادق هدایت، صادق چوبک و جلال آل احمد و احمد محمود آشنا بودم و کتابهایشان را میخواندم و این افراد توانستند تاثیر خود را روی من گذاشته باشند. بنابراین مقدمههایی را که مینویسم شاید وام گرفته از همین افراد و ادبیاتشان باشد. البته سه کتاب قبلی من هم که چاپ شده با همین ادبیات بود.یکی از جذابیتهای این برنامه صفحه اول روزنامهای است که در حضور مهمان چاپ میشود. از آنجا که نجفزاده تجربه روزنامهنگاری دارد، درباره جذابیتهای این فضا، تحریریه و روزنامه در برنامه عنوان میکند: من دنبال این هستم که خاطرات جدیدی بسازم. وی درباره بازخورد مخاطبان و دوستان نسبت به برنامه و شیوه اجرایش میگوید: بازخوردهایی که گرفتم برایم جالب بود و فکر نمیکردم در همان چند قسمت ابتدایی بتوانیم بازخوردهای خوبی از مخاطبان بگیریم، چون به هر حال برنامه برای اینکه جا بیفتد و مورد توجه قرار بگیرد و دیده شود به زمان نیاز دارد.
در این برنامه مهمان با چالشهایی مواجه میشود که نجفزاده درباره آن توضیح میدهد: من سرپرست نویسندگانم اما بچههای خوب و حرفهای هم در کنارم هستند که زحمت میکشند و میتوانم بگویم برمودا، یک تیم حرفهای دارد که سالها کارهای متفاوتی انجام داده و این بار هم کوشیده حضور متفاوتی داشته باشد. بهخصوص کامران شهریوری و محسن نجفی که در کار خود، آدمهای توانمند و حرفهای هستند.وی درباره همکاری با جواد انصافی و بده بستانهایی که با هم دارند، میگوید: باعث افتخارم است که در کنار این استاد حضور دارم و دیدن ایشان برایم امتیاز است و همواره شرمنده بزرگواریشان هستم.
از «اتاق مخفی» تا «برمودا»
محسن نجفی سولاری، طراح، کارگردان و از تهیهکنندگان برنامه است که پیش از برمودا هم تجربیات بسیاری در برنامه سازی دارد. او به گفته خودش از اوایل دهه ۸۰ وارد صداوسیما شده و تاکنون با برنامههایی چون دورهمی، عصرجدید، برنده باش و ماه عسل همکاری داشتهاست. وی درباره شکلگیری ایده اصلی برنامه به جامجم میگوید: اواخر سال گذشته دکتر خوشرو و دکتر لنگرودی پیشنهاد ساخت یک برنامه با میزبانی کامران نجفزاده را مطرح کردند و سال قبل ماجرا کلید خورد، چون یک سال درگیر پیش تولید این برنامه بودیم. ضمن اینکه برنامه «از سرگذشت» را در این مدت برای ماه محرم ساختیم که زمانبر بود. همزمان با آن جلسات متعددی با آقای نجفزاده داشتیم. از آنجا که بعد از بازگشت به ایران او مقابل هیچ دوربینی نرفته بود و با توجه به سابقهای که دارد و اینکه بیننده همیشه توقع خلاقیت هم از ایشان دارد، سعی کردیم کار نویی انجام بدهیم.
وی میافزاید: ایده اولیه با نام «اتاق مخفی» مطرح شد که تا حدودی در فرم با برمودا متفاوت بود که با توجه به پیچیدگی در تولید و اینکه ممکن بود خروجی کار آنطور که میخواهیم نباشد، با همفکری بچهها در اتاق فکر به این نتیجه رسیدیم که به سمت هاردتاک با یک فضای کاملا نو برویم که فکر میکنم در همین مدت که برمودا پخش شده، تفاوت آن با سایر هاردتاکها کاملا مشخص است. من احساس میکنم با این شیوه از کار ما ریسک بزرگی کردیم که البته خوشبختانه مخاطب برنامه را دوست دارد و تابهامروز بازخورد خوبی نسبت به برمودا گرفتیم.نجفی عنوان میکند: ما در دستهبندیهایمان، رئالیتیشو، تاکشو و کار نمایشی داریم که ما در «برمودا» هر سه را با هم تلفیق کردیم که کار پرریسکی است. در دنیا هم کسی خیلی سمت این ترکیب فرمها نمیرود، ولی ما این ریسک را کردیم و بهعنوان سازنده این کار فکر میکنم نتیجه بدی هم نداشت که البته این را از بازخورد مخاطبان نتیجهگیری کردهایم.
کار در یک فضای ژورنالیستی
وی درباره انتخاب کامران نجفزاده هم میگوید: آقای نجفزاده بسیار انسان خوشاخلاق و خلاق و کاربلدی در حوزه خودش است. با این حال مسألهای که ما داشتیم این بود که ایشان از حوزه سیاست و خبر به سمت دنیای سیما و تولید یک برنامه تلویزیونی آمده بود و باید این دو فکر همسو میشد. بچههایی که کار برنامهسازی کرده بودند و بچههایی که در تیم نویسندگان بودند کار خبرنگاری کرده بودند و فضای فکریشان ژورنالیستی بود. رساندن این فضاها با هم زمانبر بود. به همین خاطر جلسات متعددی تشکیل دادیم و چند ماهی در خدمت آقای محمدرضا شهیدیفر بودیم و در رساندن این دو طرز فکر با هم کمکها و مشورتهای خوبی به ما داد که بسیار موثر بود. شبکه هم حمایت کرد و با وجود اینکه قرار ما با شبکه برای پخش در اوایل پاییز بود، به ما زمان داد. ضمن اینکه خوب است بدانید فاصله ضبط و پخش مابیشتر از۱۰روز نیست و با اینکه کار چندان راحتی نیست، اما تلاش میکنیم تقریبا بهروز باشیم. وی همچنین ادامه میدهد: آقای نجفزاده در تمام سالهایی که درتلویزیون فعالیت میکرد، روابط خوب و صمیمانهای با افراد مختلف داشت. با اینکه همواره گفتوگوهای چالشی داشته و آدمها را سرسوالاتش گیر میانداخته، اما بسیار روابط خوب و دوستانهای با افراد در حوزههای مختلف دارد.
این برنامه دکور وسیعی دارد و برخی معتقدند چیزهایی در جایجای صحنه قرار دارد که شاید با محتوای این برنامه بیارتباط باشدکه نجفی در اینباره توضیح میدهد: وقتی مخاطب پای تلویزیون مینشیند و قرار است بیننده برنامهای باشد که مدت زیادی روی آنتن است، باید برایش جذابیتهای بصری هم ایجاد کرد. از طرفی باید آن فضا قابلیت تغییر دائم هم داشته باشد. اینکه ابعاد دفتری که برای برنامه در نظر گرفته شده، اینگونه است، به خاطر عمق میدان بیشتر و به خاطر مسأله فنی است. بخشی هم به خاطر ذائقه مخاطب است. دکور برنامههای گفتوگومحور اغلب درحد یک LEDاست ولی ما اینجا گفتوگومحور صرف نیستیم و یک سناریو و یک قصه پشت این ماجراست که هرقدر جلوتر میرویم، مخاطب بیشتر متوجه این قصه میشود.
ماجرای فرار از «برمودا»
وی در توضیح دکور و اکسسوار صحنه هم بیان میکند: فضای برنامه خبرنگاری و ژورنالیستی است و به همین دلیل جذابترین چیزی که برایش وجود دارد، فضای تحریریه است که با وجود قصهای که ما داریم، یک تحریریه قدیمی است که در کنارش یک دفتر بزرگ و شکیل قرار دارد که در آن گفتوگوها انجام میشود. ما میز بزرگی هم داریم که البته آقای نجفزاده علاقهای به نشستن روی آن ندارد و گپ و گفتش را روی مبل و مقابل مهمان میزند. البته برخی از مهمانها را هم به تحریریه میبریم. در مورد اکسسوار صحنه هم باید بگویم از آنجایی که این دفتر در سناریوی ما قدیمی است، دلیل حضور بعضی از این اکسسوارها، نوستالژیک بودن آن است؛ ضمن اینکه چنین دفتر بزرگی نمیتواند خالی باشد. بنابراین ممکن است حتی یک مجسمه اسب و چند گلدان هم در آن قرار بگیرد. از طرفی یکی از دلایل استفاده از این اکسسوار، این بود که در تصویر نمادهای ایرانی وجود داشته باشد. ما از هنرهای دستی بسیاری استفاده کردهایم و یک فرش ایرانی هم کف صحنه قرار دارد، چون من و همکارانم دوست داشتیم نمادهای ایرانی در این دکور و فضا داشته باشیم. اگر به چیدمان اطراف استودیو نگاه کرده باشید، متوجه منظورم میشوید. ما از صنایعدستی زیبا و هنرهای ایرانی در دکور استفاده کردیم.
در قسمتهای نخست این برنامه محمود بصیری بهعنوان بازیگر حضور داشت که حضورش یادآور مجموعه «شهر قشنگ» بود. اما بعد جای خود را به جواد انصافی داد که وی درباره این تغییر بازیگر میگوید: قصه به این شکل طراحی شده که آقای بصیری یک شب بهدلایلی از دفتر آقای نجفزاده فرار میکند و به جای او آقای انصافی میآید و بیننده در طول این شبهایی که مهمان خانههایشان هستیم، متوجه میشود حضور کاراکتر آقای انصافی چه قصهای با خود به همراه دارد.
در این برنامه یک روزنامه دو صفحهای از مصاحبه میزبان با مهمان به چاپ میرسد که وی با توجه به کاری که انجام میدهند، درباره اهمیت روزنامهها در عصر جدید هم بیان میکند: واقعا کار روزنامه کاری پیچیده و سخت است که دوستان و همکاران ما در هر برنامه این کار را انجام میدهند؛ ضمن اینکه میخواستیم بگوییم همچنان روزنامهها مخاطبان خودشان را دارند و هیچوقت عمر روزنامه تمام نمیشود. ممکن است نسخههای کاغذی به نسخههای الکترونیک تبدیل شود اما عمر آنها هیچوقت به پایان نمیرسد، چون هیچوقت نمیتوان بعضی نوستالژیها را کنار گذاشت. به علاوه اینکه جنس اغلب مهمانهای ما هم نوستالژیک است. نجفی درباره انتخاب مهمانها و معیارهایی که برای انتخاب آنها داشتند هم توضیح میدهد: اولین ملاک ما برای انتخاب مهمانها این بود که چهرههایی باشند که برای مردم شناخته شده هستند.
در مرحله بعد اعتبار و درجه محبوبیت آنها در سطح جامعه و عملکردشان در طول سالهای گذشته ملاک انتخاب ما بود. البته سعی میکنیم چهرههای جوان را هم در برنامه دعوت کنیم؛ چهرههایی که شاید فقط نام آنها را شنیده باشید ولی در شروع سراغ چهرههایی رفتیم که مدتی از آنتن تلویزیون دور بودند اما مردم خاطرات بسیاری با آنها دارند. وی در ادامه درباره طراحی سؤالات و چالشها هم میگوید: تلاش میکنیم سؤالاتی را برای مهمانها طراحی کنیم که تا بهحال پرسیده نشده است که کار بسیار سختی است. درباره چالشها هم چند چالش را براساس مهمان طراحی کرده و دربارهاش با او صحبت میکنیم تا یکی را انتخاب کند. اما آنها را در جریان سؤالات قرار نمیدهیم و همین پروسه تحقیق برای طرح سؤالات کار خیلی پیچیدهای است. امیدوارم که مردم این برنامه را دوست داشته باشند و توانسته باشیم نظر آنها را جلب کنیم.
شاغلام دست به قلم
جواد انصافی را بیشتر با هنرنماییاش در رادیو و تلویزیون طی دههها میشناسیم. بازیگر نقش «عبدلی» در «عبدلی و اوستا» که در کنار امیرپارسی طنازیهای شیرینی داشت که به دل مینشست و در نوع خود خلاقانه و طنازانه بود. او بهعنوان بازیگر برمودا و در نقش شاغلام یکباره سروکلهاش در دفتر کامران نجفزاده پیدا شده. درست بلافاصله بعد از زمانی که محمود بصیری از آنجا فرار کرد. انصافی درباره حضورش در این برنامه و ویژگیهای این کار و متفاوتبودن فضای کار به جامجم میگوید: برمودا نامش هم متفاوت است. یعنی بهجای اینکه همه در برمودا گمشوند، اینجا پیدا میشوند که این قضیه دو وجه دارد. یعنی ما خیلی از پیشکسوتها را میتوانیم اینجا پیدا کنیم و ببینیمشان. افرادی که شاید مدتهاست ندیدهایم و نکته بعد اینکه خیلی از بحثهایی را که آنها در این برنامه میکنند، کسی نشنیده است. وی درباره نقش خود ادامه میدهد: شاغلام شخصیت عجیبی دارد. درواقع چهار نسل را در این ساختمان دیده است و دوست ندارد این تحریریه قدیمی تعطیل شود. اگر شنیده باشید در روزنامه قدیمی «توفیق» هم یک شاغلام وجود داشت که خودش مینوشت و دست به قلم بود و بعدها به «گلآقا» رفت. ما هم سعی کردیم برداشتی از آن شخصیت را در این برنامه داشته باشیم. به نوعی میتوانم بگویم شاغلام آدم خاصی است و داستانی دارد که شنیدنی است.
انصافی همچنین میافزاید: یکی از بحثهایی که ما در نوع نمایش طنز داریم، ضربیخوانی و کسبیخوانی است. ضربیخوانی درواقع همان چیزهای ضربی و آهنگین است و کسبیخوانی هم کاسبیهای ریتمیکی است که در قدیم وجود داشته و من هم سعی میکنم برای یادآوری هم که شده گاهی سراغ آنها بروم. مثلا در برنامهای که آقای قدرتا... ایزدی مهمان بود، راجع به خیار اصفهان صحبت شد و من آن شعر معروف را خواندم: «گل بهسر دارم خیار/ کاکل بهسر دارم خیار». این شعری بود که کاسبانی که خیار میفروختند میخواندند و از این طریق میتوانستند تاثیر زیادی روی فروش داشته باشند و مشتریهای بسیاری را به خود جذب کنند. البته نسل جوان و جدید، کسبیخوانی را نمیشناسند و لازم است با آن آشنا شوند. چون ریشه در فرهنگ ما دارد.وی در بخشی از این برنامه سعی میکند سراغ هنرهایی برود که کمتر شناخته شدهاند یا نسل جوان با آن آشنایی ندارد. از این رو درباره همکاری با جوانان و اشتیاقی که در آنها برای یادگیری وجود دارد هم عنوان میکند: به نظرم همکاری خوبی با هم داریم و دوستان، مشتاق یادگیری هستند. من هم وظیفه دارم این موارد را به نسل بعد منتقل کنم. چون اگر این کار را انجام ندهم، خیانت کردهام.
انصافی درباره آیینها و مراسمی که قرار است در ویژهبرنامه نوروزی هم به مخاطبان منتقل کند، میگوید: از آنجا که من روی آیینها کار و بهصورت علمی هم درباره آنها تحقیق کردهام، میتوانم در مناسبتهای مختلفی که در پیش داریم، در برنامه و در نقش شاغلام به کار بگیرم و نکاتی را به مخاطبان منتقل کنم. بهعنوانمثال اگر مردم بدانند پشتوانه علمی چهارشنبهسوری چیست، هرگز ترقهبازی نمیکنند. چون ترقهبازی مال ما نیست و متاسفانه انگلیسیها به این کشور آوردهاند. اغلب مهمانهایی که به این برنامه میآیند، بهنوعی با جواد انصافی آشنایی یا رفاقت و همکاری دارند که وی دراینباره ادامه میدهد: دیدن دوستان و رفقا و همکاران در این برنامه اتفاق خیلی خوبی است. تجدیدخاطره میکنیم و یادی از روزهای جوانی و برنامههایی که در رادیو و تلویزیون کار میکردیم. بهخصوص اینکه دوستانی را در این برنامه دیدم که خیلی وقت بود ندیده بودم یا از حالشان باخبر نبودم.
منبع: روزنامه جام جم