یک شنبه 25 مهر 1400 - 10:6:23
گزارشی از پشت صحنه مجموعه «شبکه کوچک» همراه گفتوگو با عوامل آن
تصور کنید که فنرهای یک مبل، آدمها را تحلیل میکنند یا در گرمابهای قدیمی هرکس از لیف گرفته تا سنگپا و صابون، شخصیت خودش را دارد. مثلا کیسه یک کیسه قدیمی عاقل است یا صابون که مدام از تمامشدن میترسد و فرار میکند. اینجا حتی در مدرسه نیز همه با هم با تککلمهها ارتباط برقرار میکنند و یک خفاش مسوول انتشار امواج است و مدام به همه میگوید که کرونا کار او نبوده! اینها بخشی از تولیدات «شبکه کوچک» است. شبکهای که صاحب و تهیهکننده آن کلاغی به نام سورمهخان است و خودش هم در بخش «تحریف تاریخ» به دلیل عمر زیادی که کرده معتقد است آدمها تاریخ را اشتباه نوشتهاند و درست وقایع را تعریف میکند. در اصل قصه هم مسعود صفوی تهیهکنندگی این مجموعه را به عهده دارد و امیر سلطان احمدی کارگردان و سرپرست نویسندگان «شبکه کوچک» است. این مجموعه تولید مرکز پویانمایی صبا بوده و در فرمت عروسکی، رئال، انیمیشن در ژانر کمدی، کمدی هارور، موزیکال و فانتزی برای همه ردههای سنی تولید شده است. قصه این سریال حول محور راهاندازی یک شبکه تلویزیونی توسط تعدادی عروسک و پسر جوانی به نام سهراب شکل گرفته است.عروسکها به سهراب کمک میکنند که شبکه خودش را داشته باشد. در ادامه شخصیت سهیلا بهعنوان خواهر سهراب به این گروه اضافه میشود. علاوه بر قصههای اصلی در شبکه، برنامههای تولیدی و تامینی هم با تکنیکهای عروسکی، رئال و انیمیشن توسط شخصیتهای شبکه تهیه شده و بهعنوان آیتم در برنامه پخش میشود. این مجموعه هر شب ساعت ۱۹ از شبکه نسیم و تکرارآن ساعت ۲ بامداد، ۱۰ و ۱۶ پخش میشود. ما هم یک روز مهمان این شبکه شدیم تا روند تولید این قصهها را از نزدیک ببینیم و با برخی عوامل آن مثل کارگردان، تهیهکننده، رضا طالبزاده مجری طرح، حامد ذبیحی عروسکگردان و آزاده پورمختار، مشاور این مجموعه گفتوگو کنیم.
چه خبر بود؟
شبکه کوچک که در یکی از سولههای شهرک غزالی تصویربرداری میشود، دارای ۲۰ دکور است که در فضای نزدیک به ۳۰۰۰ متر ساخته شدهاست. از در سوله که وارد میشوید و راهروی متوسطی را پشت سر میگذارید، دکورها به ردیف جلوی چشمتان حاضر میشود. البته این بخشی از ماجراست و باید سالن مستطیلیشکل عریض و طویل را پشت سر بگذارید تا به بقیه دکورها برسید.
در روزی که ما پشت صحنه حاضر میشویم، گروه مشغول ضبط آیتم «گوریل انجیری» بودند، بخشی که برنامه تامینی شبکه کوچک است و ماجرای یک مدرسه شبانهروزی در دل جنگل را روایت میکند که حیوانات در آن تحصیل میکنند، این مدرسه توسط شخصیت گوریل انجیری اداره میشود که صداپیشگی آن را بهادر مالکی و عروسکگردانیاش را مهدی برقعی و حامد ذبیحی انجام میدهند. شاگردان این مدرسه عبارتند از: کاراکتر پانتر (پلنگ)
که بچه باهوش و شاگرد اول کلاس است. مارمولک شاگرد بازیگوش و درسنخوان کلاس، هلاک (لاکپشت) شاگرد تنبل و خوشحال
و میلاد (زرافه) شاگرد خنگ و مهربان کلاس است.
گروه برای این آیتم جلوی دکور آن که مثل یک غرفه بود، جمع شده بودند. صداپیشهها حضور نداشتند و نریشنها ضبط شده پخش میشد. شاید فکر کنید که کارگردانی و ضبط یک برنامه عروسکی ساده است اما اینجا به اندازه کارهای رئال کات داده میشود و گاهی باید یک صحنه چندبار گرفته شود. در این کلاس همه با تککلمهها با هم حرف میزنند، به صورت تلگرافی و کاملا مختصر و مفید. ضبط بخشی از این آیتم حدود یک ربع زمان میبرد و بعد از آن کارگردان برای آن که دست عروسکگردانها استراحت کند، کار را برای لحظاتی متوقف میکند. در این فاصله سری به فضای یکی از بخشهای جذاب ماجرا زدیم. قسمت گرمابه که به شکلی داستان موازی ماجراهای شبکه است و در همان موقعیت البته در سالهای گذشته قرار دارد. در واقع گرمابه در تاریخ مانده و هرچه در آن بوده آنجا گرفتار شده و راه خروجی ندارد. آنجا گاهی ارتباطی بین زمان حال اعضای شبکه و گرمابه و گذشته برقرار میشود اما این سفر زمان ماندگار نیست. جناب دلاک صاحب گرمابه هم در تلاش است تا بتواند خود را به زمان حال و اعضای شبکه برساند.
از سعیده ا...دادی که در گروه دستیار کارگردان و برنامهریزان است در فاصله ضبطها، از آیتمهای برنامه پرسیدیم. به گفته او این شبکه ۱۱ آیتم دارد که بخش اصلی شامل ماجراهای روزمره عوامل شبکه و پشت صحنه تولید و پخش برنامههای شبکه کوچک است و بیشترین سهم زمان هر قسمت را دارد. همچنین علاوه بر مواردی که اشاره شد، آیتمهایی مانند سبیلالدوله، آکواریوم، خلوت اشیا و... هم بخشهای دیگر کار را تشکیل میدهند. ناگفته نماند که این مجموعه دارای۲۱ شخصیت است که خیلی از آنها عروسکی هستند. هنوز فرصت تا شروع مجدد ضبط باقی است و این اتفاق بهانهای میشود تا با برخی اعضای گروه گفتوگو کنیم.
مجموعهای برای همه با چند ویژگی متمایز
آزاده پورمختار که از عروسکگردانان و صداپیشههای قدیمی این عرصه است و با کارهایی مثل «زیزی گولو»، «هادی و هدی»، «خونه مادربزرگه»، «مدرسه موشها» و... او را میشناسیم، در شبکه کوچک به عنوان مشاور پروژه حضور دارد. وی در گفتوگویی که داریم درباره انتخاب این مجموعه بیان کرد: زمانی که طرح را خواندم، متوجه شدم این مجموعه با بقیه کارهایی که در تلویزیون دیدهایم فرق میکند و همین برای من جذاب بود. طرح اولیه هم ویژگیهای جالبی داشت، این که عدهای عروسک که از حیوانات هستند وارد یک شبکه میشوند و آن را میگردانند، موضوعی است که به نظرم جذاب بود و باعث شد تا به عنوان مشاور در کنار پروژه باشم.
او با اشاره به تمایز این مجموعه با دیگر تولیدات افزود: این تفاوت از ابتدا و در ایده وجود دارد و در بخشهای جزئیتر هم دیده میشود. از سوی دیگر شبکه کوچک فقط برای کودکان نیست و یک کار خانوادگی محسوب میشود. همچنین نوجوانان و جوانان که کارهای کمی برای آنها ساخته میشود، بیشتر در گروه مخاطبان این مجموعه قرار دارند و میتوانند با آن ارتباط برقرار کنند.
پورمختار درباره وظیفه مشاور پروژه هم گفت: در کارهای اینچنینی کارگردان پیش از شروع با مشاور درباره ساخت عروسکها، شخصیتها، دکور و موارد مختلفی که در این فضا اهمیت دارد، صحبت میکند تا به نتیجهای مشخص و اتفاق خوبی برسند. در واقع من که تجربههایی در این حوزه دارم طبق آن اندوخته از موارد مهمی که باید در کار در نظر گرفته شود، میگویم. مثلا استفاده از رنگها یا در نظرگرفتن فضای عروسکگردان در حین کار و اتفاقات این چنینی از نکاتی است که در هر بخش باید به آن توجه شود.
این هنرمند در ادامه از ویژگیهای قابل توجه این مجموعه گفت و افزود: یکی از برجستهترین نقاط این کار به نظر من تصویرهای خوب و دکوری است که خیلی خوش رنگ و لعاب و متفاوت است. متاسفانه در تلویزیون اغلب دکورها با سلیقه و به شکلی که باید کار نمیشوند اما اینجا این اتفاق تاحد زیادی رخ داده است.
همچنین نورپردازی این مجموعه هم اتفاق جالب دیگری است که به قول معروف نور تخت و چلوکبابی که از یک مرکز به همه جا میتابد را ندارد. تر و تمیز بودن بخشها و به خصوص عروسکها هم از مواردی است که در کمتر کاری آن را به این شکل میبینید.
پورمختار در آخر یادآور شد: در این مجموعه صداپیشهها هم به شکلی انتخاب شدند که هر کدام ویژگی خودشان را دارند و همین باعث شده تا لحنهای متفاوتی را بشنویم. این اتفاق در کنار عروسکگردانی حرفهای و مدیریت آقای سلطاناحمدی باعث شد تا هر کدام از آیتمها بتوانند نگاه مخاطب را با خود همراه کند.
گوریل انجیری را بارها در زندگی دیدهایم
حامد ذبیحی که خیلیها او را با جناب خان میشناسند، در این مجموعه به همراه مهدی برقعی، عروسکگردانی جناب گوریل انجیری را به عهده دارند. او درباره آیتم مدرسه که گوریل انجیری معلم آن است، در گپی که داشتیم بیان کرد: در این مدرسه با شیوه کتابهای پاپآرت مواجه میشویم که بین مردم کمتر شناخته شده است. به طور کلی نهتنها بچهها که بزرگترها هم به تنوع تصویری و شناخت از شیوههای گوناگون این عرصه نیاز دارند و این اتفاق میتواند به رشد فکری و فرهنگی هم کمک کند.
گوریل انجیری در این مجموعه هم پدر است، هم آشپز و کارهای مختلفی انجام میدهد، ذبیحی اما در توضیح شخصیت او و فضایی که در آن قرار دارد،گفت: به طور کلی با توجه به فانتزی درستی که مدرسه دارد، این فضا به گونهای جهانشمول شده و همین باعث میشود که نتوانیم بگوییم این شخصیتها ایرانیاند یا کاملا خارجی هستند، در واقع گویا ترکیب هر دو فضا هستند. در مورد گوریل انجیری نیز همین طور است. ما مواردی را در او میبینیم که نمونههای آن را در سریالها و فضاهای مختلف دیدهایم. انسان تنهایی که مسوولیتهای بزرگی دارد و بیشتر چیزها به عهده او است. گوریل انجیری هم پدری میکند و هم معلم است، درکنار اینها او بچهها را مدیریت هم میکند و به آنها زندگی یاد میدهد. او درخصوص تکنیک عروسکگردانی گوریل انجیری هم عنوان کرد: من و مهدی برقعی نزدیک هفت سال است که از زمان تولد جناب خان روی آن کار کردیم و برای گوریل انجیری هم طبیعتا شاید اولین چیزی که به ذهن کارگردان میرسد رفتن سراغ تیمی است که این همه سال با هم کار کردند. از سوی دیگر این شخصیت خیلی خیلی سنگین است، این فشار برای مهدی شاید بیشتر باشد چون من دستها را میگردانم و او بقیه عروسک را. البته این قسمت کماهمیت ماجراست! واقعیت این است که فشار ذهنی در این بین مهمتر است. برای این بخش دیگر صداپیشه اغلب حضور ندارد و ما باید مثل کسی که ساز میزند با او رفتار کنیم و لحظه به لحظه با آن صدا همراه شویم.
ذبیحی افزود: در اینجا دیگر کسی نیست که اگر عقب ماندیم یا جلو رفتیم با همان صحبتهای بداهه حرکات را اصلاح کند و این هماهنگی مقداری از نظر ذهنی دشوار است. با این حال همکاری چندساله ما باعثشده با یکدیگر راحت ارتباط برقرار کنیم. من و مهدی مثل همین مدرسه با تک کلمهها حرف هم را متوجه میشویم و کار را پیش میبریم.
یک کار جدی، دغدغهمند و پر از عشق
به جرات میتوان گفت امیر سلطاناحمدی، کارگردان این مجموعه، یکی از باتجربهترینها در دنیای عروسکهاست. او از عروسکگردانی و صداپیشگی گرفته تا بازیگری در کنار عروسکها، تئاتر، نویسندگی، ترانهسرایی و ... را در کارنامه کاریاش دارد. سلطاناحمدی در خیلی از مجموعههای مختلف مثل «کلاه قرمزی»، «سنجد»، «سوغات جنگل»، «مدرسه موشها» و ... در یک یا چند تا از این سمتها حضور داشته و خلاصه خاطرات زیادی را بهخصوص برای دهه هفتادیها رقم زده است. در ادامه به بهانه این «شبکه کوچک» با هم گپ زدیم و از تولد آن گفتیم و شنیدیم.
شما سالهای زیادی است که در این فضا فعالیت میکنید و حالا با «شبکه کوچک» که البته چندان هم کوچک نیست به تلویزیون برگشتید. از این اتفاق و تصمیمی که باعث تولد این شبکه شد، بگویید.
حدود نوروز سال ۹۶ بود که از دفتر آقای طالبزاده تماس گرفتند و بعد متوجه شدم که آنها میخواهند دمویی را برای آموزش و پرورش آماده کنند که موضوعات آن را هم مشخص کرده بودند. در ادامه اتاق فکر را دور هم جمع کردم و ابتدا همین گوریل انجیری شکل گرفت، بعد تعدادی از کاراکترها را پختهتر کردم و برای آنها متن نوشتم. این شکل از متن هم به شکلی بود که آن را سالها تست کرده بودم؛ اینکه شخصیتها به صورت تلگرافی با هم حرف بزنند. در نهایت در ۴۰ روز بهطور فشرده این کار را آماده کردیم و البته خیلی هم با وسواس کار کردیم و اینطور بود که من و رضا با هم آشنا شدیم. برای شبکه کوچک، رضا و آقای صفوی صحبتهایی در ماههای پایانی سال ۹۸ داشتند تا عید ۹۹ از من دعوت به کار کردند و به صورت مجازی مشغول تکمیل طرح این پروژه شدیم. در ادامه هر چه جلوتر رفتیم من متوجه شدم که گروه تهیه و تولید با گروههای دیگری که با آنها کار کرده بودم، خیلی متفاوتاند.
این تفاوت از چه نظر بود؟
از این بابت که این گروه کاملا دغدغهمنداند و حاضر بودند تا همهجوره هزینه کنند تا بههر شکی این کار اتفاق بیفتد و آنطور که باید، بشود. من خرد خرد متوجه شدم در این بین حتی حاضرند تا ریسکهای مالی هم انجام شود تا کار ما بزرگتر و به شکل بهتری پیش برود.
اتفاقی که کمتر در حوزه ساخت این دست برنامهها رخ میدهد.
بله، معمولا چنین سرمایهگذاریای انجام نمیشود و میگویند کار کودک است و بودجه آن را هم کوچک میبینند. (باخنده) همچنین جدیت گروه تهیه و تولید هم باعث شد تا ما هم کار را خیلی جدیتر ببینیم. حتی برای اولین بار در سالهایی که کار کردم، به جز پروژه «کلاه قرمزی» من فرصت کردم با عوامل ۲۲ جلسه تمرین داشته باشم تا یکسری از رفتارهای حرکتی حیوانات قصه را پیدا کرده، کاراکترها را پختهتر کنیم و موارد دیگری که باعث شد وقتی به ضبط رسیدیم، میدانستیم که هر شخصیتی چه ویژگیهایی دارد و بهواسطه آن کار هم سریعتر پیش میرفت.
در کل با چه نگاهی این مجموعه را پیش میبردید؟ بهدنبال ارائه تعریفی از یک شبکه هستید یا هدف دیگری هم دارید؟
ما در واقع تمام تلاشمان را کردیم که برای یکبار هم که شده تا هنوز خیلی دیر نشده بهجز حضورمان در کارهای مطرحی که مردم از آن خاطره داشتند، خودمان یک حرکت بزرگ بزنیم؛ چرا که حرکات کوچکی کرده بودیم و تا حدی هم دیده شده بودند اما این بار انگار که همه زمینهها را مهیا میدیدم و به بچهها هم گفتم که خیلی تلاش کنید چون حس میکنم این بار انگار همهچیز برای رقم خوردن آن اتفاق آماده است. برای همه گروه هم این مهمتر بود که خاطره خوبی را خلق کنند و کفران نعمت اتفاق نیفتد. من فکر میکنم مساله مالی برای اکثر بچهها درجه چندم بود، هرچند که شعار است اگر بگویم کسی آن را درنظر نگرفت اما از وقتی که دیدند فضا به چه شکل است، برای آنها هم کار به دغدغه جدی تبدیل شد. انگیزه اصلی ما هم این بود تا یک اثر ماندگار خلق کنیم، آنقدر که چه باشیم و چه نباشیم بعد از سالها به آن مراجعه و حتی فصلهای بعدیاش هم ساخته شود تا بقیه هم از حاصل آن استفاده کنند.
کارگردانی دنیای عروسکها که البته گاهی کنار آدمها قرار میگیرند، چه ویژگی دارد؟
این را همه میگویند که اگر کسی عاشق کارش باشد سختی برایش معنا ندارد و ما هم با این فضا زندگی کردیم. شاید هیچ کداممان تجربه کاری که آنقدر طولانیمدت باشد را به این شکل نداشتیم. من حدود یک سال و نیم است که درگیر کارم و از ضبط آن حدود ۹ ماه میگذرد. این در حالی است که طولانیترین پروژهای که کار کرده بودم، شهر موشهای خانم برومند بود که هم در حوزه صدا و هم عروسکگردانی همراهشان بودم و مجموعا حدود هفت ماه درگیر بودیم. برای این مجموعه اما اگر بخواهم بخش اتاق فکر و چکشکاری متنها را کنار بگذارم همان ۹ ماهی که گفتم را از زمان کلید خوردن رسمی کار درگیر آن هستیم. یکی از چالشهای این جریان نیز همین بود که بچهها تجربه کار طولانیمدت نداشتند، اینکه به چه صورتی باید فضای کار را شاد نگه داشت و مدیریت کرد که آنها بمانند از مواردی بود که باید درنظر میگرفتیم. همچنین فضای کار هم شاد است و اگر به گروه فشار بیاید و حالشان خوب نباشد، نمیتوانند آیتم شاد خلق کنند. علاوه بر اینها در یک کار جدی میدانیم که با یک نفر طرف هستیم اما در کار عروسکي یکی آن را طراحی میکند، دیگری دستش را میگیرد و یک نفر هم به جایش حرف میزند. حال همین هماهنگی ایجاد کردن بین این تعداد که گاهی بهدلیل حضور دو یا سه عروسکگردان ضربدر دو میشود، واقعا سخت است؛ ضمن اینکه برخی از آیتمهایمان مبتنی بر بداهه بود و همه باید با حضور ذهن کامل در آن حضور پیدا میکردند و بچهها با دیالوگی که کاراکتر روبهروییشان دارد، روبهرو میشدند. اینکه آنها چطور باید جواب هم را بدهند که ما احساس کنیم همچنان آن عروسک در حال حرفزدن است، از چالشهای دیگرمان است. گاهی عروسکگردانان حدود ۱۵ دقیقه دستشان بالاست و همه اینها مواردیاند که شاید چندان به چشم مخاطب نیاید. علاوه بر اینها ما همیشه از گروه انتظار خلاقیت داریم و خیلی وقتها متن جلویشان نمیگذاریم تا آیتم بداهه بهخوبی شکل بگیرد. اتفاقی که در مورد تولیدات خود شبکه رخ میدهد نه تامینیها و کار ذهنی زیادی را میطلبید.
میشود گفت کارگردانی در این فضا سختتر از مجموعههای کاملا رئال است؟
من نمیخواهم بگویم که کدام گونه سختتر است چون ما عاشق ژانری هستیم که در آن حضور داریم. من هم خیلی سعی نکردم که کار دیگری را تجربه کنم چون به این فضا علاقهمند هستم ولی میتوانم بگویم که همهچیز خیلی سختتر از آن است که بقیه فکر میکنند. اگر این را میدانستند، خیلی بیشتر حمایت میکردند.
چقدر در متن حواستان بود تا هر چه بیشتر با مخاطب ارتباط برقرار کنید و فکر میکنید تا چه حد از پس آن برآمدید؟
بخش دوم را مردم باید بگویند. از سویی آنقدر ساعت پخش عید ما از شبکه دو بد بود که نمیدانم کار چقدر دیده شد اما از وقتی از شبکه نسیم روی آنتن رفت و بازپخش هم دارد، از قسمت دوم و سوم انرژیها و بازخوردهای مثبت زیادی به من رسید. نویسندههای ما از همه سنی بودند و هرکدام از بهترینهایی بودند که من میشناختم. متنهایشان هم خلاق، بهروز و جوانپسند است و اکثرشان دنیای عروسکها را خوب میشناسند. آجر اول هم در کار متن است و ما سعی کردیم در این بخش بهترین اتفاق را رقم بزنیم آنقدر که میدانم دهه شصتیها هم با کار ارتباط برقرار کردند و نوجوانان هم بخشهایی را دوست داشتند.
کمی از منبع عشقی که باعث شده در این سالها بیوقفه در این فضا بمانید، بگویید. تا بهحال از آن خسته نشدید؟
من ابتدا تئاتر را انتخاب کرده بودم که بیشتر بازی کنم اما در ادامه با بچههای عروسکی دانشگاه تهران کار کردم و آنجا یکدفعه احساس کردم که روحیاتم با این ژانر بیشتر سازگار است؛ ضمن آنکه من آن وقتها آدم حساستری بودم و یکسری از ناملایمات و بیعدالتیهایی که در فضاهای دیگر بود، اذیتم میکرد. اینجا نمیتواند این بیعدالتیها اتفاق بیفتد، درست است که در حوزه بودجه کملطفیهایی میشود اما حداقل میدانم که من اینجا با استعداد و خلاقیتم طرف هستم و قرار نیست چشمرنگی، پول و رانت جایگاهم را عوض کند؛ ضمن آنکه خیلیها هنوز که هنوز است از کارهای عروسکی خاطره دارند و چه اشکالی دارد که آدم موثر باشد حالا دیده هم نشد، نشد. با همه اینها برای این عشق نمیشود دلیل مشخصی آورد، شاید اینها هم بهانه هستند اما آنقدر که از این فضا لذت میبرم، هیچوقت فکر نکردم که ژانر دیگری را تجربه کنم. در آخر تنها چیزی که الان واقعا میخواهم هم این است که از مردم خواهش کنم تا لابهلای همه کارهایشان و ناملایمتهایی که وجود دارد، برای ما هم کمی زمان بگذارند و اگر خوششان آمد بیلبورد تبلیغاتیمان شوند و چهار نفر دیگر را هم تشویق کنند که این کار را ببینند.
قالبهای جدید از ترس تا تحلیل اجتماعی
سید مسعود صفوی که نامش به «شکرستان» معروف گرهخورده، اینبار همراه دریا صفوی با تهیهکنندگی «شبکه کوچک» وجه دیگری از تولیدات ویژه تلویزیون را به تصویر کشیده است. او در پاسخ به اینکه چه شد از آن فضا به این مجموعه کوچ کرد و ریسک آن را پذیرفت، بیان کرد: حدود ۱۸سال است شکرستان تولید و پخش میشود. در این سالها تکنیکهای مختلف انیمیشن را تست کرده بودم، یک کار آزمایشی ۳D ساختم و حدود ۱۴ سریال برای تلویزیون تولید کردم و موارد دیگری که باعث آشنایی بیشترم با تکنیکها شد. از سوی دیگر وقتی شما سالها در این فضا آزمون و خطا کنید، سلیقه مردم دستتان میآید. آنها لحظهبهلحظه دنبال دیدن فضای تازهای هستند و من گفتم که آیا میتوانم دراینخصوص ترکیبی از فضای رئال، عروسکی و انیمیشن ایجاد کنم که هر سه در یک زمان برای مخاطب پخش شود؟
او افزود: طبیعی است که این اتفاق پر از ریسک بود که نکند نتوانیم آن را جمع کنیم. از سوی دیگر در حوزه متن و محتوا هم بین افرادی که رئال مینویسند با کسی که برای انیمیشن یا کار عروسکی مینویسد از نظر نگاه تفاوت وجود دارد. پس در حوزه متن هم چالش و ریسک داشتیم. با همه اینها همیشه قرارگرفتن بهترین گروهها کنار هم و مچ شدنشان میتواند بهترین اتفاقها را رقم بزند، این کار هم از پیشتولید، تحقیق، دکور و.... گرفته تا آمادهکردن بچهها برای کار در این فضا دو سال زمان برد و درنهایت این زمان باعث شکلگیری اتفاقات خوبی شد. جریانی که امیدوارم مردم هم آن را بپسندند.
صفوی درخصوص ساخت دکورهای متعدد این شبکه هم گفت: ما نمیتوانستیم این برنامه را در یک دکور پیش ببریم چون از ابتدا طراحی یک شبکه را کرده بودیم و در طول آن کاراکترهای مختلف برنامههای شبکه را میگردانند. از همین رو نمیتوانستیم ۴۵دقیقه برنامه را که پس و پیش یک شبکه را نشان میدهد در یکی دو تا دکور جمع کنیم. همه اینها باعث شد در این سوله حدود ۳هزار متری دکورهای مختص هر برنامه این شبکه را تاسیس کنیم.
زندگی به سبک بازی بچهها
اغلب به این حوزه از انیمیشن گرفته تا کارهای عروسکی به نسبت دیگر موارد توجه کمتری میشود، اینکه چه چیزی تهیهکننده را هنوز در این فضا نگهداشته سوالی بود که صفوی در پاسخ به آن بیان کرد: وقتی آدم مثل بچهها باشد، دیگر چیزی به نام ناامیدی ندارد و همه چیز یک بازی است. آنوقت میخواهی هر چه زمان میگذرد بازی بهتری را تجربه کنی. در این بین مهمترین چیزی که این بازی را زیباتر میکند این است که مخاطب ما را میپسندد. یعنی وقتی نگاه میکنی و میبینی که بدون حضور سوپراستاری تو را پسندیدند و عروسکی که اولینبار است دیده میشود، مورد اقبال قرار گرفته، شما هم سرذوق میآیید. این واکنشها موردی است که انسان را زنده میکند اما یکی دیگر از مهمترین موارد این است که تو یک بازی جدید را تجربه میکنی؛ اتفاقی که هر کدام از ما دلمان میخواهد آن را در کارمان تجربه کنیم تا روزمرگی را بشکنیم.
این تهیهکننده با اشاره به بازآفرینی لهجهها در این مجموعه گفت: من همیشه علاقه دارم تا لهجههایی را که در حال فراموشی است بازآفرینی کنم، مثل اتفاقی که در شکرستان هم نمونه آن را داشتیم. این حوزه هم گستردگی زیادی دارد مثلا در اصفهان ما لهجه شهرضایی، نجفآبادی و... داریم. دراینخصوص فکر کردیم چه کنیم تا در برنامه بدون تقلید از لهجه، از هنرمندی که کاملا لهجه آن شهر را دارد استفاده و آن لهجه را بهطور صحیح بیان کنیم؟ در این مجموعه همه لهجهها صحیح است و بازخوردهای زیادی هم از آن گرفتیم. علاوه بر اینها وجود یک عروسک تا حدی ترسناک هم موضوع دیگری بود که صفوی با اشاره به آن عنوان کرد: مورد دیگری که آن را تست کردیم و دلهره داشتم که چه اتفاقی برایش میافتد، ساختن عروسک ترسناک در بخش حمام است. ما نمیدانستیم که مردم به آن چه واکنشی میدهند و آیا ممکن است مثل سمندون همیشه به آن شکل در ذهنشان بماند؟ این خیلی برای برنامهساز خطرناک است که پسزده شود اما درنهایت بازخوردهایی گرفتیم که نشان میداد این بخش برای مخاطب هم جالب است. در قسمت فنرها هم با دو لهجه متفاوت آنها نقد ساحتهای مختلف اجتماعی ما را میکنند و قالب عجیبی را رقم زدهاند که باعثشده بیننده هم چشم برندارد و کشفش کند.
نمیخواستیم «کلاهقرمزی» باشیم
رضا طالبزاده، مجری طرح این پروژه است. او که در سمت مدیر تصویربرداری هم در شبکه کوچک حضور دارد از کموکیف شکلگیری این مجموعه و شرایط لازم برای ادامه آن گفت.
الگوبرداری نه کپی: در تلویزیون خودمان این اتفاق کم سابقه است اما نمونههای خارجی زیادی در این زمینه وجود دارد با این حال ما سراغ آنها نرفتیم و خودمان برنامه را طراحی کردیم. از ابتدا هم به دنبال آن بودیم تا مجموعهای را بسازیم که مقداری از کارهای عروسکی دیگر فاصله داشته باشد. همچنین باید بگویم که این برنامه کودک نیست و به گروه بزرگسال اختصاص دارد، مشکل این است که وقتی پای عروسک وسط میآید، همه میگویند کار برای کودک است. زمانی که اسم کودک را روی مجموعه میگذاریم ممکن است بچهای با بعضی از آیتمها روبهرو شود و از نظر اولیا مناسب سنش نباشد. به همین دلیل باید تاکید کنم که کار کودک نیست.
سریالسازی با عروسکها: در تلویزیون در سالهای اخیر، برنامه جدی عروسکی فقط کلاه قرمزی را داریم و از اول حواسمان بود که کلاهقرمزی نشویم چون آن کار یک نمایش عروسکی است نه سریال. در واقع آنجا شخصیتها صحبتهایی را مطرح میکنند و میروند اما در شبکه کوچک، میزانسن و دکوپاژ داریم، دوربین حرکت میکند و... . انگیزه شروع این کار هم برای من و آقای صفوی این بود که چیزی را بسازیم که نشده، از میزانسن گرفته تا طراحی عروسک، دکور و... . نکته سخت این کار برای من هماهنگشدن با تیم عروسکی بود چون خواسته ذهنی من عموما با شرایط و تجربه تیم متفاوت بود. درنهایت هم آنچه که میخواستم نشد چون به هر حال شما بر اساس تولیدتان زمان مشخصی برای خروجیدادن دارید اما وقتی کاری را میخواهید که خلاف عرف تولیدات از این نوع است، کمکم زمان خروجی هم بالا میرود. در بعضی از بخشها به میزان مطلوب با همان کیفیت رسیدیم.
زیباشناسی در الگوبرداری: من عقبه کار عروسکی چندانی نداشتم و از تقریبا حدود دو سال پیش که با آقا و خانم صفوی طرح برنامه را نوشتیم، قرار بر ساخت برنامه عروسکی به آن معنای قدیمی نبود. در این بین یکسری کار خارجی داشتیم اما اینطور نبود که آنها را جلویمان بگذاریم و شروع کنیم و مساله ما مقداری زیباییشناسی کارها بود. این یعنی زمانی که صحبت از ماپتشو میشد، بحث تکنیک آن برنامه بود، اینکه آنها چقدر در این فضا جلو رفتند اما ما هنوز براساس دیالوگ برنامه میسازیم. شوخیمان بر همین اساس است و مابهازای تصویری، صوتی و... ندارد. برای این مجموعه همه اینها قبل از آنکه کار کامل شود در قالب طرح درآمده بود و بعد از چند ماه امیر سلطاناحمدی هم وارد شد. همچنین از آنجایی که میخواستم تجربه افراد حرفهای عروسکی و حضور آنها باعث تغییر کلی ساختار نشود، مقداری از کار را از قبل بستیم.
موارد مشابه خارجی و ایرانی: در طول طراحی و تولید این کار از کارهای مشابه خارجی استفاده کردیم، مثلا تمام پالت رنگی و نوری کارهای مطرح عروسکی دنیا را درآوردیم و بعد براساس سلیقه مخاطب ایرانی پالت شبکه کوچک را ساختیم یا فضاسازی صدا کارهای خارجی را بررسی کردیم بعد به فضاسازی براساس سازهای ایرانی رسیدیم و در کادربندی یکی از سختترین تصمیم ها را گرفتیم زیرا در کارهای عروسکی خارجی که بازیگر هم دارند، بهطور کل قواعد قاببندی متفاوتی هم دارند آنها را بررسی و درنهایت به نوع قاببندی خودمان رسیدیم. در نورپردازی میخواستم با تنوعی از شدت نور و تفاوت رنگ براساس فضای قصه باشیم حتی در این مورد معدود کارهای خارجی هم موفق بودند، در انتخاب لنزها و نوع اجرای دکور و نور برای اینکه به فلویی مناسب و توهم عمق بالا در بکگراند برسیم خیلی از کارهای عروسکی و غیرعروسکی مطرح را بررسی کردیم و درنهایت به قواعد خودمون رسیدیم، شاید حدود ۵ساعت پشتصحنه کارهای خارجی را دیدیم تا شاریویی ساختیم که عروسکگردان بتواند حرکت کند.
بازخوردهای مثبت: در ابتدا فکر میکردیم که ممکن است این بخشهای تازه توسط مخاطب، تیم و کارفرما پسزده شود اما گفتیم که بالاخره باید از جایی آن را شروع کنیم. با ادامه کار این گمان برعکس شد و توانستیم نگاهها را زودتر از آنچه فکرش را میکردیم به خود جلب کنیم. یکی از دلایل این ماجرا آن است که در هر بخش از اینکار بهترینها حضور دارند و یک تیم حرفهای داریم، دلیل دیگر اینکه در تلویزیون هیچ رقیبی نداریم و در کل مدل برنامهها بهسمت راحتترین نوع تولید رفته است.
فشار برای دعوت از سلبریتیها: قبل از پخش برنامه روی ما فشار زیادی بود که حتما باید سلبریتی دعوت کنیم که اینهم همان نسخه راحتترین نوع برنامهسازی است و همه تلویزیون را گرفته اما نمیخواستیم این فرمول را برویم. در این بین مسالهمان این بود که یا قصه میگوییم و سعی میکنیم با فرم جالبی مخاطب جذب کنیم یا هیچ. دغدغه ما این بود که برنامه خودش را ثابت کند و بعد اگر خواستیم این اتفاق بیفتد. در واقع میخواستیم مردم برنامه را دوست داشته باشند.
ادامه به شرط حمایت: ما دوست داریم کار ادامه پیدا کند و باید دید چه تصمیمی گرفته میشود. اگر قرار بر ادامه شد طبعا خیلی چیزها باید تغییر کند چه در تولید چه در نوع نگاه به این کار. باید قبول کنیم کار عروسکی متوسط خروجی روزانهاش از نوعهای دیگر سریالسازی کمتر است، وقتی سریال عروسکی ساخته میشود و عروسک در همه جهات حرکت میکند، سانتبهسانت آن زمانبر و هزینهبر است.
تلخ و شیرین کارگردانی تلویزیونی در دنیای عروسکها
پیش از ادامه تصویربرداری فرصتی شد تا گفتوگویی با میثم حیدریان، کارگردان تلویزیونی شبکه کوچک داشته باشیم. کارگردان تلویزیونی وظیفه مدیریت دوربینها، بازیگران، نورپردازی و همه عواملی که در تصویر دخیل است را دارد. او درباره تفاوت این هدایت در مجموعههای عروسکی با دیگر فضاها بیان کرد: این اتفاق با بقیه فضاها تفاوت زیادی دارد چرا که حرکت عروسکگردان براساس چیزی است که میبیند. یعنی تصویری که از دوربینها در مانیتوری که جلویش است به عروسکگردان کمک میکند تا کارش را آنطور که باید انجام دهد. از این جهت سوئیچشدن تصاویر در نماهای مختلفی که قرار است بعدا هم استفاده شوند به واسطه این جریان باعث میشود عروسکگردان در آنها بهترین پز عروسک را بگیرد.
سختی و آسانی این ماجرا هم سوال دیگری بود که این کارگردان دربارهاش گفت: مختصات سوژه انسانی و عروسکی با هم تفاوت زیادی دارد. مثلا اگر سوژه انسانی مقداری بچرخد و نمای پشت سر او را هم اتفاقی داشته باشید، مشکل خاصی بهوجود نمیآید اما در عروسک قضیه فرق میکند، ممکن است که لباسش در زاویهای شکل دیگری داشته باشد یا باتومی که برای حرکت دستهایش استفاده میشود محدودیتهایی داشته باشد. هرکدام از اینها باعث میشود تا مقداری تغییرزاویه دوربین آن واقعنمایی کار را زیر سؤال ببرد. ما سعی میکنیم که در حوزه تصویر بیشترین کمک را کنیم تا عروسک جاندار و باحس بهنظر برسد. در ادامه دیده شدن آن مسائل باعث میشود که ذهن مخاطب هم درگیر شود و حس کند که شیء بیجانی را میبیند که کسی در حال حرکت آن است، به همین دلیل هرچه که این اتفاقات صحیحتر باشد، درگیری مخاطب با اتفاقات تصویری و درام خیلی بیشتر میشود.
همانطور که گفته شد در این برنامه ما ۱۵ استودیو را میبینیم؛ اتفاقی که هرکدام نگاه و مدیریت خود را میطلبد. حیدریان درباره این اتفاق هم عنوان کرد: فضاهای مختلف چون یک رژی متمرکز دارند، پشتیبانی جدی و فنیتری را هم میخواهد. ۳۰۰۰ متر فضای سوله است و ما معمولا با شش دوربین کار میکنیم. در این بین انتقال تصاویر به رژی، کشیدن مانیتور برای عروسکگردانان و موارد اینچنینی کار را سختتر میکند. همین آیتم گوریل انجیری نزدیکترین شکل به برنامههای کلاسیک است اما در قسمتی که اتفاقات شبکه رخ میدهد، دکور خیلی بزرگتر است. ما ۳۶۰ درجه در دکور میچرخیم، بازیگران و عروسکها حرکت دارند و پشتیبانی اینکه عروسکگردانان تصویر را از دست ندهند، قرارگیری دوربینها و همه اینها باعث میشود که مدیریت آن هم دقت و دشواری بیشتری را به همراه داشته باشد.
او درخصوص تجربهاش از حضور در این مجموعه هم بیان کرد: «شبکه کوچک» برای من جزو اولین اتفاقاتی است که در آن میبینم همه گروهها به شکل جمعی در کیفیت یک کار اثر دارند. اکثر اوقات در بیشتر مجموعههای نمایشی، زور کار روی یک چهره است، از مجری گرفته تا عروسک و ... خروجی این کار اما حاصل زحمت تیمهایی است که هرکدام سوابق حرفهای در کار خودشان دارند، مثلا تیم تصویر و نورپردازی که همه از بچههای سینما هستند و تجربه آثاری مثل «سرخپوست»، «حضرت محمد(ص)» و... را دارند. گروه صدا و بقیه نیز به همین ترتیب، هرکدام پر از تجربههای درخشاناند.
این کارگردان در آخر گفت: شما فضای این دکور را به لحاظ رنگی که در تصویر میبینید در هیچ کار عروسکی پیدا نمیکنید. تمام چراغهای ریزی که در دکور است بارها تست و چک شدهاند و همه اتفاقات به شکلی رقم خورده تا مخاطب در مواجهه اولش با تجربه متفاوتی روبهرو شود. در مورد این مجموعه مهمتر از هرچیزی این است که «شبکه کوچک» یک شروع در دنیای پروژههای عروسکی است و به شکلی تولیدات این عرصه را به قبل و بعد از آن تقسیم میکند.
منبع: جام جم